گاهی چه دیر میفهمیم
و چه زود از دست میدهیم
و چه ساده فراموش میکنیم
اما همواره تلخ میگذریم...
یکی را دوست می داشتم ولی دادگاه زندگی مارا محکوم
به جدایی کرد. می خواستم برای از دست دادنش اشک
بریزم ولی تمام اشک هایم را برای به دست آوردنش
ریخته بودم از خدا می خوام توان این را به من بدهد که
یک بار فریاد بکشم :
نامرد
خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند
حیف من زاده ی امروزم.
خدایا جهنمت فرداست
پس چرا امروز می سوزم.
وقتی که خاکم میکنن بهش بگید پیشم نیاد
بگید که رفت مسافرت بگید شماره ای نداد
یه جور بگین که آخرش از حرفاتون هول نکنه
طاقت ندارم ببینم به قبر من نگاه کنه
دونه به دونه عکسامو بردارید آتیش بزنید
هرچی که خاطره دارم برید و از بیخ بکنید
نزارید از اسم منم یه کلمه جا بمونه
نمیخوام هیچوقت تنمو توی گورم بلرزونه
برو نمیخوام ببینی خونه ی من خالی شده
همدم من به جای تو ریگای پوشالی شده
اونکه میگفت میمرد برات دیدی راست راستی مرد
رفت و همه خاطرشم به خاطرت برداشت و برد
بهش بگید نشست به پات بهش بگید نیومدی
بگین هنوز دوستت داره با اینکه قیدشو زدی
نشونیه قبر منو بهش ندین خوب میدونم
میاد جای همیشگی سر قرار تو رودخونه
برو آتیش به قلب من نزن بزار نگاهت از یادم بره
بزار واسه همیشه قلب من شل بشه با کلی خاطره
عشق مثله آبه،میتونی توی دستات قایمش کنی،
اما آخرش دستتُ باز میکنی و میبینی که نیستش
قطره قطره چکیده، بدون اینکه بفهمی دستت پُر از خاطرست...
مرد و زن جوانی سوار برموتور در دل شب می راندند.
آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواشتر برو, من می ترسم
زن جوان:خواهش میکنم من خیلی می ترسم
مرد جوان: خوب, اما اول باید بگی که دوستم داری
زن جوان: دوستت دارم, حالا میشه یواش تر برونی
روی سر خودت بذاری. آخه نمیتونم راحت برونم.اذیتم میکنه.
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود.
برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید.
در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد,
یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون اینکه زن جوان
را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت
و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود
و خودش رفت تا او زنده بماند....
عاشقانه دل باختیم بدون اینکه بفهمیم به کی باختیم...؟!
ع عاشقانه هم صدایی کردیم بدون اینکه بدانیم هم صدایمان کیست..؟!
و و عاشقانه مردیم بدون اینکه بدانیم قانون مرگ چیست...؟!
۲ تا عاشق
۲ تا همراه
که بی هم میمیرن
باهم خاکی میشن
بدون هم زیر بارون نمیرن
کاش آدما هم یک کم از کفشاشون یاد بگیرند
بر اساس نظر سنجی ای که از بین اعضا وافرادی انجام گرفت
نتایج زیر به دست اومده حالا دوست دارم نظر شما رو هم در
این باره بدونم اگه میشه برام بنویسین
(من خودم به شخصه نمیدونم چی باید گفت)::::اگه یه دختر وپسری با هم دوست با شن وعاشق و
دیونه هم اگه دختره بمیره پسره چی کار میکنه....
1- معشوق هرگز در دل عاشق و از دیده اون نمی میره...
2- قشنگیه عشق به همین هجران و نرسیدن هاشه
3- می خواهم تا آخر عمر خانه نشین خیال تو باشم وبه یاد رفتنت مثل ابرها بغض کنم
4- اینو نمیدونم...ولی اگه بر عکسشو از من بپرسین میگم:دختره دیوونه می شه....
5- این که پرسیدن نداره...هر زمان عشقی و یاری دیگر
6- احتمالا پسره می ره و خودش رو می کشه تا بره پیش دختره!!!
۷-مردها مگه معنی عشق رو هم بلدن؟مگه عشق براشون مهمه؟ مگه میدونن
دوست داشتن یعنی چی؟؟؟
8- خب یه مدتی سر درگمه ولی بعدش..."این نیز بگذرد..."!
9- مشکی رنگ عشقه و از فردا بره دنباله یه دختر دیگه البته با تریپ مشکی
10- این طور که پسرا پیش میرن پسره میره با یه دختره دیگه دوست میشه
11-خدا اون روزو برای کسی نیاره که خیلی سخته اگرم اورد یه صبر ایوبی هم بهش بده
12-مرگ همسایه نزدیک ماست گاه زودتر و گاه دیرتر بالاخره یک شب مهمون
خونه ما خواهد شد ....از دست دادن عزیزان بخصوص وقتی در غالب عشق باشه
تلخ وسخت است ..ولی گلهای پاک خدا در گلستانش جا دارند ..ما باید صبر داشته
باشیم ...دل به خدا بسپاریم و برای آرامش روح از دست رفته آرام باشیم....
آرام باش ای دل .....خدا با ماست
13- معلومه تا یه مدت گریه و زاری می کنه.یه مدت که گذشت یه دختر دیگه
می بینه و یادش می ره که عشقی هم وجود داشته
14- به نظر من که هیچکاری نمی کنه یه 2-3 هفته حالش بده اونم چون
دلش تنگ میشه بعدم فراموش میکنه خیلی راحت . انسان فراموشکاره .
15- خدا نکنه این اتفاق واسه هیچ کسی بیوفته اگه بیوفته باید صبر کنه.......غیر
از صبر کار دیگه ای نمی شه کرد............و توجه به این نکته که گذر زمان خیلی
چیز ها رو عوض می کنه حتی می تونه عشق های پر رنگ رو کمش کنه
16- بستگی به پسر داره ... شاید پسر دیگه تا آخر عمرش نتوانه دختر را فراموش
بکنه ... و زندگیش تباه بشه ... و یا حتی پسر از غصه و دوری دخترک بمیره ...
خلاص بشه ... ولی امیدوارم هرگز برای کسی همچین اتفاقی نیفته
17- بستگی داره که عشقش،عشق باشه ..نه اینکه یه عادت شده باشه..به
نظر من عاشق واقعی خیلی کم پیدا می شه..ولی با مردن دختر ،پسر
تا زمانی که..زنده ست هزار دفعه می میره و زنده می شه..خدا هیچ
وقت اون روز رو نیاره که 2 تا عاشق بخوان از هم جدا بشن..آمین....
چیز فراموش میشه و یه دختر جدید واسه دوستی.( این در شرایطیه که
همزمان با دوست مرحومش دوست دختر دیگه ای نداشته باشه)
به سخت ترین شرایط عادت کنه و زندگیش جریان داشته باشه. هرچند که
طول این مدت و میزان عادی شدن در آدمهای مختلف متفاوته
غروب شد....
خورشید رفت ....
افتابگردان دنبال خورشید می گشت ...
ناگهان ستاره ای چشمک زد ...
افتابگردان سرش را پایین انداخت...
اری گلها هرگز خیانت نمی کنند