** درد دل عاشـق و معـشوق**

یه محیط گرم و صمیمی بین من و گنجیشکم

** درد دل عاشـق و معـشوق**

یه محیط گرم و صمیمی بین من و گنجیشکم

سرگذشت

از بچگی به دیدن سریال های تلویزیونی علاقه داشتم.

 

اما به طور عجیب و جالبی قسمت آخر اکثر سریالها رو

 نمی تونستم ببینم....

 

دارم به این فکر می کنم که شاید

  قسمت آخر سریال زندگی خودم روهم نبینم!!

                 

زیستن

کودک دست زبر و پینه بسته پدر را در دست گرفت

 و پرسید:بابا دستت رو اووف کردی؟

 پدر با چشمانی لرزان به چشمان معصوم فرزند

نگاهی کرد و گفت:آره بابا...!

کودک پرسید:بابا چرا دستت رو اووف کردی؟!!!

 پدر اشک چشمانش را پاک کرد و گفت:

چون تو نون دوست داری...!

 کودک پدر را در آغوش گرفت و گفت:

بابا من دیگه نون دوست ندارم.دوست دارم دستت

 خوب بشه. قول بده دستت خوب می شه؟!!!

پدر با دلی پر از اندوه و چشمانی پر از اشک

 از خانه بیرون رفت.

آری این گونه باید زیست...

   با دستانی پینه بسته و دلی پر ز اندوه...

                                  

...

 

تلاش نکن زندگی رابفهمی،

 

زندگی رازندگی کن!

 

تلاش نکن عشق رابفهمی،

 

عاشق شو !

 

وچنین است که خواهی دانست.

       این دانستن حاصل تجربه توست.

 

...

    قتل   این  خسته   به   شمشیر   تو    تقدیر  نبود

 ورنه  هیچ از دل بی  رحم  تو تقصیر نبود

  آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع

  جز فنای خودم از  دست  تو  تدبیر  نبود