** درد دل عاشـق و معـشوق**

یه محیط گرم و صمیمی بین من و گنجیشکم

** درد دل عاشـق و معـشوق**

یه محیط گرم و صمیمی بین من و گنجیشکم

عشق

عشق مثله آبه،میتونی توی دستات قایمش کنی،

 

اما آخرش دستتُ باز میکنی و میبینی که نیستش

 

قطره قطره چکیده، بدون اینکه بفهمی دستت پُر از خاطرست...

جعبه مداد رنگ

  جعبه مداد رنکی

 

 دوازده تا بودن، دوازده تا رنگ و وارنگ، دوازده تا دراز و کوتاه.

 

 آبی از همه کوتاه تر بود ،گفت: من آسمونم، من دریام، چشمم ...

 

 قهوه ای و کرمی با هم گفتن: من خاکم، تنه درختم ...

  

 سبز هم کوتاه بود ، گفت: من درختم، برگم ...

 

 قرمز گفت: من گلم ، لبم ...

 

 نارنجی گفت: من خورشیدم ...

  

  . . . . . .

 

  . . . . . .

 

 سیاه گفت: من شبم، تاریکی ام، سایه ام ...

 

 سفید اما هیچی نگفت. از همه بلندتر بود . . . حتی یک بار هم تن تیز مداد

 

 تراش لمسش نکرده بود ...

شهادت امام علی

                                        تلاوت قران

yad begiram

      پیامبر اکرم (ص):

 

از خواندن قرآن غافل مشو ؛ زیرا قرآن دل را زنده می کند و

 

 

 از فحشا وزشت کاری و ستم بازمی دارد . 

 

 

                                           شب های قدر

 

    پیامبر اکرم (ص):

 

 

 هر کس شب قدر را احیاء بدارد ، تا سال آینده عذاب از او

 

 برداشته می شود . 

  

بخشش

  دیگران را ببخش ،نه به این علت که

 

                           آنها لیاقت بخشش تورا دارند،

 

  به این علت که تو لیاقت

 

                           آن را داری که آرامش داشته باشی.

 

  

 

ارزو

 تا حالا فکر کردی اگه قرار باشه

 

 یه آرزو برای تمام زندگیت بکنی چه آرزویی می کنی؟

بسم رب المهدی

...ya mahdi...

هر سحر با یاد تو در گریه ام می خوانمت

 

تا به کی از سوز دل ناله ز هجرانت دهم

 

می نویسم روی هر گل نام زیبای تو را

 

تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم

 

بی قرارم مهدیا از بهر دیدار رخت

 

تا به کی از مادرت زهرا تمنایت کنم؟؟؟

 

...khoda konad ke biaii...

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

عبرت

مرد و زن جوانی سوار برموتور در دل شب می راندند.

 

    آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

 
 زن جوان: یواشتر برو, من می ترسم


           مرد جوان: نه, اینجوری خیلی بهتره

 

 زن جوان:خواهش میکنم من خیلی می ترسم

 
           مرد جوان: خوب, اما اول باید بگی که دوستم داری

 
 زن جوان: دوستت دارم, حالا میشه یواش تر برونی


             مرد جوان: منو محکم بگیر


 زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری


           مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و

 

  روی سر خودت بذاری. آخه نمیتونم راحت برونم.اذیتم میکنه.

 

         روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود.

 

     برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید.

 

  در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد,

 

  یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.

 

   مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون اینکه زن جوان

 

  را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت

 

 و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود 

 

              و خودش رفت تا او زنده بماند....

 

یا رسول الله

سالروز تجلى انوار الهى، بعثت اشرف موجودات

 

خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفى(ص)

 

 بر همه مسلمانان مبارک باد...

 

...YA MOSTAFA YA MOHAMMAD...

برخاستن

وینسنت لمباردی میگه:

 

مهم نیست اگر زمین بخورید ، مهم دوباره برخاستن است.

      

                                       

یا علی مدد

             میلاد مولود کعبه بر همگان مبارک

 

... YA ALI MADAD ...

 

 درسته که بهشت زیر پای مادر است ولی آرامش بهشت در آغوش پدر است. 

...baba jon rozet mobarak...

... پدرم روزت مبارک ...

 

غفلت نکنیم

آب این رود به سر چشمه نمی گردد باز

 
بهتر آن است که
غفلت نکنیم از آغاز

    

گـفتگوی معصومـانه با خــــدا

پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانـــم

پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟

 او چه می خواهـــد؟

پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند،

 بی هیچ دلیلی

 پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند،

 متعجب بـــود

 یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ، از خدا پرسید:

       خدایا چرا زنها این همه گریه می کننـــد؟

خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام .

به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کنــــد

به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند

به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ،

 او به کار ادامه دهد

به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند

به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره

 در کنار او باشد

 و به او اشکی داده ام تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد .

این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند

 از آن استفاده کند

زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در

   چشمانش جست و جو کرد زیرا تنها راه ورود به قلبش آْنجاست.

 

حقیقت

همیشه تو دنیا کلی فرقه بین آدما

 

این یه قانون شده ودیروز حالا نداره

 

یکی هفته ای یه بار پزشکشون میاد خونش

 

یکی دیگه داره می میره خرج مداوا نداره

 

یکی از بس شومینه گرمه میوفته از نفس

 

یکی واسه گرم کردن دستاش نا نداره... 

 

 ..haghighat...

 

گنبد بینایی

زیر این گنبد بینایی

 

چاره ای نیست جز شکیبایی

 

کار او چیدن است و بر چیدن

 

   کار ما مرگ یکدیگر دیدن

     

طلوع دیگر

دانته میگه :

   

به یاد داشته باش که امروز طلوع دیگری ندارد.

                             

                            

خدا

یه سوال جدی......

اگه یه روز خدا بیاد تو اتاقت یا خونت چی کار میکنی؟؟؟

نگی که خدا از رگ به ما نزدیکتره و از ما دور نمیشه و

 از این حرفا . فکر کن از آسمون صاف اومده تو اتاقت

 چی کار میکنی و چی بهش میگی؟؟؟

                                         

خنده برهر درد بی درمان دواست

  بین دو لب خنده چو گردد عیان  

 

  غصه وغم را ببرد از میان

                    

                     فایده خنده بود بیشمار

          

                     از من ازاده در این روزگار 

                     

       ترک غم رفته و اینده کن

 

      خنده کن و خنده کن و خنده کن

                            

وبلاگم یک ساله شد

سلام به همگی

به همه ی اونای که سر میزنن و سر نمیزنن ولی به یاد ما هستن یا شایدم ...

وببخشیداگرمن کوتاهی می کنم ودیر به دیرمیام ...به قول یه عزیزی من دیگه

باید بروم دنبال زندگیم ! ولی با یه درد بزرگ که روی دلم موند ...

     ای کاش ... وقتی که خدا  سرنوشت مارو می نوشت یه کم مهربون تر بود!

      همیشه نوشتن آرومم می کنه بعضی وقتا چنان به کاغذ و قلم دلم تنگ می شه و

    وقتی بهش می رسم با تمام وجود تویه دستم لمسش می کنم!

    لحظه ها... ثانیه ها.. دقایق... پاکند و مقدس... یادآور روزهائی پاک که جوششی ناب

   مهمان قلب من وگنجیشکم میشد. روزهائی که ندانسته به شبیخون قلب و احساس

   دعوت میشدم.   روزهائی که ندانسته خدا لطفش را شاملم ساخته بود ومرا در

    میهمانی  نور و باران پذیرفته بود... این منم خوشبخت ترین بانوی دنیا ...

   که در حالیکه احساس می کنم بهشت رادر کنار خود دارم؛ همراه نیمه دیگر وجودم؛

     در تاریک و روشن جاده ای که به آسمان وصل می شود قدم برمی دارم...

      امروزجشن یک سالگی وبلاگ دل تنگی منو گنجیشکمه .

  دوست دارم ضمن تبریک این روز به همه دوستای گلم سینا /امیرورضا/یلدا/

  رضا/امین/محسن/مجنون/سیاوشی/سیاوش/دخترنقاش/حسین/محیا/رضا/پرستش/

   پویا/هدا/محسن/رضا/بهار/مهدی/هادی/فرهاد/لیلا/خانم کوچولو و اقای گلش

   که در طول این یک سال من و گنجیشکم روتحمل کردن و در غم و شادیهام

   کنارم بودن و تنهام نذاشتن تشکر کنم. و شعری از همایون وشادمهر رو

 تقدیم می کنم به همه ی عزیزان و گنجیشکم ... (ربطی هم به سالروز نداره)

only for me

لالالالالا گل پونه بیا که بدون تو دل خونه

بیا که بدون توتن خستم لبریز از حس جنونه

لالالالالا گل لاله زندگی بی تو واسم محاله

بیا از اون وقتی که رفتی این دل داره همش میناله

گریه شده کار منو غصه شده همدم من

قطر اشک تو چشام شده شریک غم من

خونه بدون تو شده مثل یه زندون سوت و کور

من موندمو حق حق واسه خاطره های جور وا جور

بیا که با اومدنت تموم میشه دردای من

بیا که وقتی تو باشی قشنگ میشه دنیای من

بدون که تو حق حق من جز غم دوری حرفی نیست

بدون دلیل گریه هام جز بی تو بودن چیزی نیست

برای من که عاشقم عشق همیشگی تویی

اون که کنارش دل خوشم فقط تویی تویی تویی

...

   اخه تو عزیز قصه هامی

       اخه تو شعر روی لبامی

         اخه جون تو بسته به جونم

            اگه بری دیگه نمی تونم

               اخه اسم تو رو که می یارم

                  میشی همه دار و ندارم

                     از چی میترسی تو مهربونم

                        من که رو عشق تو موندگارم

                           یه شب میون بارون غرورمو شکستم

                       کاشکی بهت میگفتم

                   چقدر تو رو می خواستم

               می خوام بازم بخونم

           تو بارون از نگاهت

       با اینکه خیلی خسته ام

   بگذرم از گناهت